این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
1 | 57 | marzieh |
![]() |
5 | 551 | rotary |
![]() |
0 | 92 | zibazist |
![]() |
0 | 88 | magbot1 |
![]() |
0 | 93 | zibazist |
![]() |
0 | 91 | sitecode |
![]() |
0 | 94 | zibazist |
![]() |
0 | 93 | magbot1 |
![]() |
0 | 94 | sitecode |
![]() |
0 | 93 | zibazist |
![]() |
0 | 102 | sitecode |
![]() |
0 | 99 | zibazist |
![]() |
0 | 96 | sitecode |
![]() |
0 | 92 | zibazist |
![]() |
0 | 97 | sitecode |
![]() |
0 | 96 | zibazist |
![]() |
0 | 98 | sitecode |
![]() |
0 | 90 | zibazist |
![]() |
0 | 100 | sitecode |
![]() |
0 | 102 | zibazist |
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!
لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!
دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...
عکس هایت را خوب نگاه می کنم
به همه چیز دقت می کنم
به مویت
به چشمت
به دستت
به لبخندت
به طرز نشستنت
به نگاه کردنت به من
به دستی که دور گردنم انداخته شده
به پایی که فقط برای من راه می آمد
اما دارم فکر می کنم
به قلبت
به قلبی که در عکس های جدید برای چه کسی می تپد!!
ببینمت…
گونه هایت خیس است…
بازبااین رفیق نابابت…
نامش چی بود؟
هان!
باران…
بازبا“باران”قدم زدی؟
هزاربارگفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها…
همدم خوبی نیست برای دردها…
فقط دلتنگی هایت راخیس وخیس وخیس ترمیکند…
آنقدر دلم از رفتنت بد شکست که نمیدانم وقتی
بیایی ،
کدام تکه اش خوشحال خواهد شد !
ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎ
ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ… ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﻮ؟
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻮ؟ ﺁﻥ ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻮ؟؟؟؟
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻮ؟ ﻓﺼﻞ ﺧﻮﺏ ﺳﺎﺩﮔﯽ
ﮐﻮ؟ ﯾﺎﺩﺕ ﺁﯾﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ! ﮔﺮﺩﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﺩﯾﺮﯾﻦ.. ﭘﺲ ﭼﻪ ﺷﺪ؟!ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺖ؟!
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ
هر جا هستی و با هرکی خوشی ،
خوشیت دعامه
ولی دست خودم نیست
غمت بغض صدامه ….
دلم برای آن دلقکی میسوزد
که همچون من
از این نقاب ، بیزار است
که همچون من
با صورتک خندان ، می گرید…
که همچون من
لا به لای شادیهاست که ، آرام آرام میمیرد …
سکوت کمر فکرم را شکست…
خسته ام…
از تظاهر به خندیدن،به بودن،به صبر،به ایستادگی…
کاش میشد به عزراییل رشوه داد…
اینجا !!!
در این سرزمین خاکی
پر است از ادم هایی که مرا نمی فهمند و فقط ترجمه ام می کنند…
آن هم به زبان خودشان…
خسته ام
آدم های خوب نه خاطره اند نه تاریخ
بلکه حقیقت روزگارند درست مثل خودت
تعداد صفحات : 3